https://srmshq.ir/fimz8t
هر چه قدر بخواهیم پایبند به توصیههای روانشناسان و فعالان این حوزه برای گریز از استرسها و تنشها که ما را با افسردگی مواجه میکند باشیم در نهایت شنیدن و خواندن اخبار روزمره، سر زدن به مراکز خرید، گفتوگو با همکاران و اعضای خانواده و اقوام در محاورههای روزمره مجموعهای از مطالبی را به ذهنمان متبادر میکند که بار منفی آن بهصورت معناداری بیش از نکات مثبت و خوشحال کننده آن است.
البته قصد این نوشتار منفیبافی و گریز از روحیه مثبتگرایی نیست اما تجارب شخصی هر کسی در این روزها مؤید این مطلب است که به این راحتیها نمیتوان به خوشبینی و سرور درونی رسید و با خیال راحت بعد از یک روز کاری سخت در خیابان قدم زد و به زیباییهای پاییز نگریست! در عین حال مجموعه عواملی در بروز و پدید آمدن این شرایط دست دارد که بخشی از آن ناشی از عملکرد نهادهای حاکمیتی اعم از دولت و مجلس و... و بخشی از آن نیز ناشی از نوع نگاه و عملکرد شهروندان در قبال مسائل مختلف میباشد. در حقیقت وضعیت امروز را نمیتوان محدود به مثلاً عملکرد دولت طی چند سال اخیر و یا مصوبات مجلس در سالهای گذشته دانست و یا فقط به نوع رفتار دلالان ارزی و یا فعالان بازار سکه و طلا منتسب دانست و یا حتی همه مشکلات را به گردن ترامپ و جان بولتون و نحوه تعاملات بینالمللی آمریکاییها انداخت.
https://srmshq.ir/ogu4ek
این روزها کافیست چند دقیقهای در کوچه و خیابان راه بروی و به چهرۀ مردم نگاه کنی تا بفهمی ناامیدی، هراس و ناتوانی بیش از همیشه جای امید، نشاط و شادی را در جامعۀ ما گرفته است. مردمی که فقط از جلوی مغازهها رد میشوند و میشود حسرت و نگرانی را در چشمهایشان دید و مغازهدارانی که چشم به در دوختهاند و آنها هم با نگرانی و بیحوصلهتر از همیشه منتظر معجزهای هستند که شاید گشایشی باشد بر بخشی از قفلها و گرههای این روزهایشان.
بدتر از همۀ اختلاسها، فسادها و دزدیهایی که این روزها جامعۀ ما را در برگرفته، دزدی امید و اعتمادیست که از مردم ما شده و خدا میداند اثرات این بیاعتمادی کِی و چطور از ذهن و روح این مردم پاک خواهد شد.
اما در این روزهای عجیب و سخت چه کنیم که حال خود و جامعهمان بهتر شود؟ آیا در این اوضاع میتوان از امید به زندگی و حس خوشبختی حرف زد؟ «آیا امیدی به آینده هست؟» سؤالی که در ذهن همۀ ماست و ورد زبان خیلیها شده.
برای حرف زدن از امید به زندگی و آینده، سراغ چه کسی میشد برویم که بیشتر از دکتر «شهیندخت خوارزمی» به این مباحث مسلط باشد و حتی در این خصوص نظریهپردازی کرده باشد؟ استاد دانشگاه و پژوهشگری که مترجم کتابهای مطرحی چون «موج سوم»، «نخستین انقلاب جهانی»، «جابهجایی در قدرت»، «جنگ و ضد جنگ» و «ژاپن، کشور شماره یک» و نخستین مترجم آثار تافلر بوده است. خوارزمی، استاد پیشگام روابط عمومی الکترونیک و نظریهپرداز شاخصهای کیفیت زندگی و صاحبنظر در ارتباطات و پیشگام در اشاعۀ اندیشۀ آیندهنگری در ایران به شمار میآید. او متولد پنجم تیرماه ۱۳۲۷ در روستای «خَبر» شهرستان بافت در کرمان است. خوارزمی دیپلم ادبی خود را در سیرجان گرفت و در رشتۀ روانشناسی در دانشگاه شیراز تا مقطع لیسانس ادامه تحصیل داد. او برای ادامۀ تحصیل به آمریکا رفت و مدرک فوق لیسانس روانشناسی و جامعهشناسی خود را از دانشگاه ایندیانا گرفت و در همان دانشگاه با اخذ مدرک دکترای روانشناسی، ارتباطات و روش تحقیق به تحصیل خود خاتمه داد.
https://srmshq.ir/o1zcvs
در حالی که نمیتوان انتظار داشت که رأی و خروجی یک دادگاه جزایی همیشه همه افراد درگیر در پرونده را راضی نماید اما با تمهیدات اندیشیده شده قانونی و خصوصاً گنجاندن امکان تعیین مجازاتهای جایگزین حبس، شاهد صدور آرایی هستیم که تأثیرات مثبت اجتماعی فراوانی بر جای گذاشته و میگذارد. حتی فراتر از آن دیدگاه بسیاری را نسبت سیستم قضایی که معمولاً تصویری انعطافناپذیر و مبتنی بر مجازات و زندان از آن دارند تغییر داده است. هر از چند گاهی خصوصاً در شبکههای اجتماعی نمونه آرایی از دادگاههای جزایی منتشر میشود که فرد متهم پس از اثبات ارتکاب جرم به جای اینکه روانه زندان شود و در شرایط غیرقابل جبرانی قرار گیرد الزام به انجام کارهایی را در برگه دادنامه خود میبیند که خیر و سودش به جامعه میرسد و به نوعی عده زیادی از کار منتفع میشوند. از انجام خدمات زیستمحیطی نظیر کاشت درخت تا ارائه خدمات آموزشی به افراد بیبضاعت و فعالیت در مراکز خدمات عمومی. بدین ترتیب بر اساس این حکم جایگزین حبس نهتنها باری بر زندانها که حتی بیش از ظرفیت خود محکومانی را در خود جای دادهاند اضافه نمیشود بلکه جامعه از خدمات یک فرد بر اساس تواناییهایش بهرهمند میشود و شخص محکوم از گذران اوقات خود در زندان که میتواند آسیبها و مشکلات فراوانی برای او و خانوادهاش به همراه داشته باشد رهایی مییابد.